حدیث کسا رو بیشتر باور کردم .
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود بر ساحت مقدس امام زمان “عج" وشما عزیزان
یکی دو هفته پیش ؛قرار بود از مدرسه ی ما هم مثل مدارس شهر یک اتوبوس دانش اموز پایه ی دوم ؛ به عنوان راهیان نور عازم مناطق جنگی استانمون بشن ؛به سفارش مدیر بنده در جلسه ی هماهنگی راهیان نور ؛واقع در اداره حاضر بودم ؛ در آنجا توصیه های لازم در خصوص این سفر توسط مسولین بسیج دانش آموزی برایمان گفته شد ؛ واز جمله توصیه ای که شده بود این بود ؛” اگر روز شنبه هوا مساعد نبود این سفر لغو می شود “؛بنده هم تمام مطالب وتوصیه ها رو یک به یک به دانش اموزان وآنچه لازم بود به سمع مدیر رساندم ؛ دریغ از یک مطلب مهم ” اگر هوا مساعد نبود سفر لغو می شود ” ما از سه کلاس دوم 39 نفر رو بردیم راهیان نور و اون روز کلاسها تق ولق بود ومدیر لطف کرد به بقیه بچه ها که امکان رفتن به راهیان نور نبود گفت مدرسه نیان - راستی یادم رفت بگم مدیر ما فوق العاده به زمان آموزش حساس ؛ به دقیقه دقیقه ی اون حساس هست - تاساعت12 شب (شنبه شب) هوا خوب بود یعنی وقتی میخابیدم هوا خوب بود ؛ ساعت 2:30 شب بود با یک صدایی از خواب پریدم ؛ بارون میومد “بارون شدید" تازه یادم افتاد من به مدیر نگفتم اگه هوا خوب نبود سفر لغو هست( آخه اگه اینو میگفتم به دانش آموزان غیر راهیان نور میگفت اگه هوا بد بود مدرسه باشین) ؛ تا 4:30 خوابم نبرد ؛خدایا فردا من چی بگم ؛چون بچه های به غیر سفر میشینن خونه (دانش آموز که از خداشه مدرسه رو بزنه زمین ؛ حالا که خودمون گفتیم نیاین ؛ دیگه معلومه نمیاد؛) انقدر اضطراب داشتم بی حد وحصر ؛ یهو به خودم گفتم ؛ من که تموم کارامو خوب انجام دادم ؛ این مطلب رو هم خدا خودش میدونه که فراموش کردم ؛ دیگه فقط باید به خود خدا توکل کنم ؛ اما اضطراب بازم ولم نمیکرد ؛ چند بار با صدای تقریبا بلند گفتم بابا هیچ قدرتی از خدا برتر نیست ؛ توکل به خدا ” فقط توکل به خدا” (البته صدقه هم دادم )صبح که رفتیم مدرسه همچنان باران شدید می بارید؛ مدرسه نرسیده بود با موبابلم با مسول بسیج دانش اموزی صحبت کردم ؛ برادر سفر لغو شده ؟ گفت نمیدونم به احتمال زیاد بله ؛ بازم گفتم توکل به خدا ؛15 دیگه بعد همون مسول زنگ زد گفت: از استا ن گفتن برنامه سر جاشه ؛ همچنان بارون میومد شدید ” همکارانی که با بچه رفته بودن اومدن گفتن ؛ این همه زحمت وهزینه ؛بارون اونجا امون نداد استفاده کنیم ؛ و… وقتی اون روز رسیدم خونه 2 رکت نماز شکر خوندم ؛ خدایا 11 ماشین دانش آموز و ومعلم ومسول رفتن تو این شرایط بد جویی (درسته بهرشو بردن )اما خیلی کیفیت نداشت ؛ اما سفر رو لغو نکردی ؛منو نجات دادی. من یعنی هیچ ، وای خدایا چقدر بزرگی ؛ مهربونی و…چقدر خدایی!
حالا وقتی حدیث کسا رو می خونم ومیرسم به اونجایی که خداوند فرموده :من آسمان وزمین و…رو به خاطر 5 تن آل عبا خلق کردم ؛ خیلی باورم میشه که، میشه خداوند دنیا رو به خاطر 5 تن آل عبا خلق کرده باشه ؛ وقتی یک روزش رو به خاطر من روسیاه چرخوند . خدایا به خاطر همه چی ازت متشکرم! الحمدلله رب العلمین