انتظار
03 دی 1394 توسط حمزه نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مولایمان مهدی ومنتظران ظهورش
تویی که در نفست می وزد شمیم بهـــار
بیـا به کوچه ما ، عطـر نرگسانـه بیــــار
تو جاودانه تر از حس آفتـــاب و درخت
تو عاشقانه تر از شــــوق آب و شالیزار
برای از تو ســــرودن بهانه لازم نیست
حکایت نفس است و حلاوت تکـــــرار
چه عطری از تو در آفاق من پراکنده ست
که شعر مست شده ، واژه را نمانده قرار
چقدر شعر من از واژه “تو” لبریز است
چقدر ذوق من از انتظــــار تو سرشار
چقدر بی تو نفس میکشم ؛ دریغ از من
چقدر خسته ام از این هوای تیره و تار
چه میشود که بیایی ؟ چقدر رویایی است
در این سیاه زمستان ، طلوع صبح بهار
اللهم عجل لولیک الفرج